آسمان امشب به حالم ناله کن


ناله بر این زخم چندین ساله کن


آتشی زد عاشقی بر حاصلم


گریه کن در مجلس ختم دلم


گریه کن ای عشق روحم تیر خورد


شانه ی احساس من شمشیر خورد


باید امشب را عزاداری کنم


تا سحربر نعش دل زاری کنم


باید امشب بشکنم این سینه را


وا کنم این عقده ی دیرینه را


شوخ چشمی بی نصیبم کرده است


باخودم حتی غریبم کرده است


شوخ چشم است ودلم در چنگ اوست


هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست


او که می گویند پشت خواب هاست


دختر فرمانروای آب هاست


او که خویشاوند نزدیک گل است


شرح احساس ظریف بلبل است


آن بلا ، آن درد خوب سینه سوز !


ازکجا آمد نمی دانم هنوز ؟


آمد وبربام روحم پر کشید


از سر پرچین قلبم سر کشید


آمد ومن پیش پایش گم شدم


نقل محفل ، گرمی مردم شدم


آمد از دردش پرم کرد و گذشت


بی وفا سیلی خورم کرد وگذشت


شمع بزمش بودم ، آبم کرد ورفت


خنده ای کرد وخرابم کرد ورفت


رفت وکوه طاقتم را باد برد


یوسف امید من در چاه مرد


رفت و طاق عشق من آوار شد


ای بخشکی شانس ، این هم یار شد ؟


عاشقان آیینه ی روح هم اند


مرهم دلهای مجروح هم اند


عشق راه عقل را گل می کند


هر چه با ما می کند دل می کند


ای دل شوریده مستی می کنی ؟


باز هم شبنم پرستی می کنی ؟


بعد از این زهر جدایی را بخور


چوب عمری با وفایی را بخور


من که گفتم این بهار افسردنی است


من که گفتم این پرستو مردنی است


من که گفتم ای دل بی بند وبار


عشق یعنی : رنج ، یعنی :انتظار


عشق خونت را دواتت می کند


شاه باشی عشق ،ماتت می کند


آه عجب کاری به دستم داد دل


هم شکست وهم شکستم داد دل 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, 3:12 PM |- elena -|


ϰ-†нêmê§